سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شهادت کوثر پر بهای قرآن

قانون محبت

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (225)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (150)

سروده های دیگر (166)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 821024
بازدید امروز :11
بازدید دیروز : 206
تعداد کل پست ها : 1321

 

سلامی و کلامی

شب جمعه به دور از چشم افراد

گذار من به قبرستانی افتاد


برای شادی ارواح اموات 

نمودم زمزمه چندی ز آیات


به رسم معرفت گفتم سلامی

ولی نشنیدم آنجا من کلامی


به اهل قبرها بودی خطابم

نداد اما کسی هرگز جوابم


چو نشنیدم من از آنها صدایی

ز  خاک گورها آمد ندایی


بگفتا با زبان بی زبانی

که می خواهی چه چیزی را بدانی


بگفتم گو مرا از حال اجساد

و خاک گور شرح قصه می داد


کفن ها پاره و پوسیده هستند

و هر چه تار و پود از هم گسستند


بدن ها هم ز هم پاشیده هستند

تمام استخوان ها هم شکستند


اگر آزرده می شد چشمی از خار

ز خار کوچکی بودی در آزار


همان چشم لطیف و ساده و پاک

شده اینجا ولی لبریز از خاک


تمام بندهای دست و پاها

جدا افتاده اند از هم در اینجا


تمام گوش و بینی و زبان ها

شده پوسیده مثل استخوان ها

 

نه گوشی مانده و نه چشم و بینی

اثر از صورت زیبا نبینی


به جا مانده اگر چه روسیاهی

ندارد فخر اینجا پادشاهی


شده بیرون ز تن چون جان انسان

همه با خاک یکسانند یکسان


خبر از چشم و ابرو نیست اینجا

خبر از زور بازو نیست اینجا


اگر خاشع و یا اهل غرورند

همه مردم در اینجا خاک گورند


ندارد هیچ کس با دیگری کار

بدن ها طعمه ی مورند یا مار

                  ****

خدا در این بدن ها می دمد باز

دوباره زندگی می گردد آغاز


ولی این بار  هنگام حساب است

زمان رؤیت لوح و کتاب است


گروهی اهل تقوا و یقینند

همان ها جزو اصحاب یمینند


گروهی هم خلاف و نابکارند

که آنها جزو اصحاب یسارند


گروهی با علی(ع) اهل بهشتند

چه خوشبختند و چه خوش سر نوشتند


گروه دومی اهل جحیمند

میان آتش دوزخ مقیمند


علی(ع) باشد قسیم جنت و نار

دل شیعه به دام او گرفتار


گنه کاریم اما شیعه هستیم

به مهر آل حیدر(ع) دل ببستیم


علی(ع) اوراد تسبیح است ما را

به حق او قسم گویم خدا را


به حق اهل بیت(ع) و حق قرآن

ببخشا هر چه ما کردیم عصیان


بده نامه تو بر دست یمینم

نما با آل احمد(ص) همنشینم



سه شنبه 103 اردیبهشت 4 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin